مثل شیشه...


رویای خاموش


شیشه ای میشکند  یک نفرمیپرسد که چرا شیشه شکست؟
مادری میگوید شاید این رفع بلاست.
یک نفر زمزمه کرد باد سرد وحشی مثل کودک شیطان آمد،
شیشه پنجره را زود شکست.
کاش امشب که دلم مثل آن شیشه مغرور شکست،
عابری خنده کنان می آمد، تکه ای ازآن را برمیداشت،
مرحمی بردل تنگم میشد،
اما امشب دیدم هیچکس هیچ نگفت،
قصه ام را نشنید، از خودم پرسیدم
آیا ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر است؟
 
 




نظرات شما عزیزان:

مریم
ساعت19:25---5 تير 1391
وبلاگ جالبی داری ایول

زينب
ساعت21:29---10 خرداد 1391
وقت رفتن همه را مي بوسيد به من از دور نگاهش را داد "يادگاري به همه داد و به من انتظار سر راهش را داد.................

یاسمن
ساعت13:01---9 خرداد 1391
ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست
چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست
از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام
ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:مثل شیشه,,,,ساعت 19:20 توسط سارا| |


Power By: LoxBlog.Com